گئدیم سو ایچیم؟:
خاطرات زبان مادری
روز اول مهربانی بود
معلم خواند و نوشت
«بابا آب داد»
نقاشی غریبی بود سفیدی گچ
روی سیاه تخته ی دیوار.
تشنه بودم
لیوان خالی ام را بالا گرفتم
«گئدیم سو ایچیم؟» گفتم
معلم به مهربانی !
گوشم را مالش داد :
« آنچه درکتاب نوشته بگو! »
سالهاست روز اول مهر
صدای زنگ دار معلم
چکش می کوبد به در گوشم ...
گئدیم سو ایچیم؟: بروم آب بخورم؟
خاطرات زبان مادری
روز اول مهربانی بود
معلم خواند و نوشت
«بابا آب داد»
نقاشی غریبی بود سفیدی گچ
روی سیاه تخته ی دیوار.
تشنه بودم
لیوان خالی ام را بالا گرفتم
«گئدیم سو ایچیم؟» گفتم
معلم به مهربانی !
گوشم را مالش داد :
« آنچه درکتاب نوشته بگو! »
سالهاست روز اول مهر
صدای زنگ دار معلم
چکش می کوبد به در گوشم ...
گئدیم سو ایچیم؟: بروم آب بخورم؟