Quantcast
Channel: فرهنگی سیاسی اجتماعی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 124

این مطلبو عینا از وبلاگ یکی از دوستان هم ایلم بیان میکنم :

$
0
0

 

این مطلبو عینا از وبلاگ یکی از دوستان هم ایلم بیان میکنم :

"سلام دوستان اینجا شیراز پایتخت فرهنگی ایران است.کدامین شیراز و کدامین پایتخت همان شیراز و همان پایتختی که یک مشت قشقایی((به قول فارس ها بی فرهنگ))آن را به این نام تبدیل نمود. همان شیرازی که اگر قشقایی نبود امروز نه شیراز بود و نه پایتخت فرهنگی و لاکن شاید جزی از انگلستان بود نمیدونم من آدم سیاسی و مورخ نیستم و لی بی عقل و خنگ هم نیستم. و این و من نمیگم شما میگید((یعنی فارس ها))استعمار پیر و اجنبی پیر کیه<؟؟بیشک میگید انگلیس؟؟ شک ندارم؟؟حالا سوال؟؟خدایی کسی هست جواب بده یا همه لالمونی گرفتند(((اجنبی ستیز ها کی ها بودند)) لابد انگلیس خودش شیراز را رها گذاشت و رفت تا امروز شود پایتخت فرهنگی ایران اگر اینجوری منم از زبان شما میگم دست مریزا مرسی استعمار پیر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ممنونیم که هموطن های ما را با خاک یکسان نکردید.بی انصاف ما قشقایی ها هستیم که در موضع قدرت و توپ را به زمین حریف انداخته ایم . برای همین هم ناصرخان در جواب علی هیئت آنچنان به شاه و زاهدی حمله کرده و گفته بود که <آنها داخل آدم نیستندو در نهایت موضع خود را چنین اعلام کرده بود که <به یک شرط ممکن است از در صلح بیایم و آن آزادی دکتر مصدق و سایر رفقاست.وآن ملی شدن صنعت نفت هم که واقعا دکتر مصدق انسانی وارسته و ملی گرایندومایع افتخارواما آیا مصدق تنها چنیین کرد؟؟؟؟؟؟؟شاید هم دلوااری بوده که ۲سال تابستان را در گرمایی سوزان بوشهر ماند تا ا شیرازی را آباد کن که مردمانش بر ای انکه ما نمیدونیم چهارشنبه سوری چیه بهمان بخندند.یا برای اینکه بنیامین دی جی ((نمیدونم درست گفتم یانه))را نمیشناسم ما را بی فرهنگ تلقی نمایند و باید بگیم سرور ما هیچکس و یاس و نمیدونم خدا بهتر میدونه این فارس ها از بس داری تمدن و هویتند که حتی هر کداموشون میلیون ها تا اسم دارند در اینترنت یک اسم و در دروستا یک اسم و الی آخر خدا خیرتان دهد نمیدونم از کجا برات شروع کنم هم ایلی عزیز به خدا نمیدونم از چی بگم از کدامین درد....................................

از کجا برایت شروع کنم امروز حرف های پسری از قشقایی را می خوانی که دلش می خواست هنوز قشقایی ُ قشقایی بود.امانه!!!!! قشقایی کلا مرد....قشقایی مظلومی که کاملا هلاکش کردند ای کاش می توانستم همه قشقایی ها را دست جمعی یک جا ببینم و زار زار گریه کنم شاید از این حرف من خندتون بگیره آخه نمیدونم فکر کنم همین بس که بگم بعضی موقع ها با دوست های قشقایی هم اتاقی در دانشگاه که خلوتی می کنیم از ایل میگیم آخرش همه گریه میکنند آخه حق دارند.......... اما گاهی از خودم می پرسم چرا ما باید اینجوری بودیم یعنی با افتخار می بودیم و امروز از کمترین حق یعنی بهره بری از زبان مادری هم محروم خوب معلوم است. فارسی آمده ما که شیراز و اصفهان و ....ساختیم باید برای این ملت هویت هم بگذاریم یا نه مگر می شود کاری را نیمه کار ول کرد .ای خدا گیج شدم و اقعا گیجم اینه حقه ما.فقط پارسی را پاس بدارید .

بگذار یه خاطره از خودم از شیراز براتون بگم شاید تا حدودی درکم کنید.با داداشم که خیلی هم دوستش دارم و شاید از من هم پرتعصب تر و منتها کمی کم سن سال تر و کم تجربه تر هست .به باغ ارم شیراز رفتیم تا ارم شیراز را که نامش در ایران از باغ ها برتر است ببینیم.جلو در با دختر خانمی مواجه شدم از اینکه داشتم دیوار های باغ را میدیدم حواسم نبود شانه هایم به شانه های دختر مذکور برخورد کرد.اوه چشم غر ه ای رفتند که واقعا ترسیدم آخر در بین ما قشقایی ها رسم این است که به خاطر نگه داشتن حرمت زن حتی اگه کتک هم بخوری نباید چیزی بگی و من گفتم معذرت می خوام خانم .کمی آرام شد و گفت آقا پسر کجایی هستین <<<؟؟؟این را به سختی توانست بگه آخه شاید هفت هشت تا قوطی از این لب سرخ کن ها زده بود(((من باید همین جا عرض کنم که من با آرایش کردن کسی مخالف نیستم و یک چیزه شخصیه))به لباش خلاصه منم طبق معمول تا خواستم اسم قشقایی را بیارم خودم مرتب کردم و با سربلندی گفتم تورک قشقاییم؟؟؟؟؟؟؟

بدون فاصله جواب گرفتم که اهههههههههه از این قشقایی های بی فرهنگ نمیدونند رژه لب چیه

باور کنید اشکم در اومد :گفتم آره خانم من از همون هام تو برو به فرهنگت برس آفتاب فرهنگت آب کرده ریخته رو چانه زشته ات را زشت تر کرده .....غافل از اینکه همین رژه لب ها توسط هم زبا نهای ما در اروپا تو لید می شوند وخیلی مقتدرانه به اقتصادشان می اندیشند.

خلاصه اینکه هرسه با هم یعنی من و داداش و همان خانمه راه افتادیم به سمت ورودی باغ پلاکارت های ورودی باغ که یک معرفی از باغ بود این نوشته ها به چشم می خورد(((این باغ متعلق به دانشگاه شیراز است که زمانی متعلق به سران ایل بزرگ قشقایی بود)))با خوندن این جمله که باتفاق خانم مذکور خواندیم هم زورم گرفت و هم تسکین یافتم :زورم گرفت که باغی که خریداری نشده را به اسم خریده شده ثبت کرده بودند واصلا این نبود حق ما قشقایی که فقط با یک پلاکارت دادند.

تسکین یافتم از این جهت که جواب خانم مذکور را شاید همین نوشته کوتاه داده بود . از نگاهش میشد فهمید. ازم پرسید این نوشته راسته:

گفتم :آره

و حدودا یک ساعت باهم قدم زدیم و بحث کردیم و من فکر کنم خانم مذکور به طور کامل پشیمان شد واز معذرت خواهی نمود...منم بر طبق قاعده که نه رسم و رسومات که قشقایی روی هیچ کس را زمین نمی اندازد پذیرفتم.در همین بین داداش که خیلی تعصبی البته کم سن سال و کم تجربه است.پرید از آقایی که با یک کارت که بر سینه زده بود از دیگران مجزا می شد پرسید :

آقا در مورد تاریخچه این باغ میشه بیشتر بگید

((((قبل از اینکه بگم جواب داداشم را چی دادند باید یک تاسفی بخورم که در ایران اسلامی کم سن و سال بودن یعنی بی ارزشی بودن ولو اینکه از لحاض شخصیتی بزرگ باشی و همچنین زنان هم از این قضیه مستثنی نیست منتهی برای زنان فرق می کند و هرچه زن جوانتر باشد جواب بهتر وشایدم بیشتر از انتظار می گیرد.این را از خودشان بپرسید )) شاید فهمیده باشید جواب داداش کم سن وسالم را چی دادند.

خلاصه ادمه را دیگه حوصلم نمیشه بنویسم ولی تا همین جاش خیلی چیزا را سعی کردم که بگم امیدوارم توانسته باشم.تا بعدبای "......

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 124

Trending Articles